خرداد ۱۱، ۱۳۸۹

بازجویی

(کی امامو [امام را]  کشت؟)  کاراگاها اتاقم رو پر کردن …  (کی امامو کشت؟ ) کفشای سربازا رو گردنم فشار میاره…( کی امامو کشت؟)  کی به این درویش طعنه زد؟ و جبه و عمامه و تسبیح شیکش را از هم درید؟ اقایون…ناخنامو (برای جستجوی حقیقت ) از جا نکنید ,همیشه حقیقت در جسد مقتول نهفته است …( کی امامو کشت؟ ) سربازا با تسلیحات کامل وارد میشن ,سربازا با تسلیحات کامل خارج می شن ... پرونده … ضبط صوت …تصویر بردار …اقایون …. اقایون …  حرفهای من چه فایده داره؟ وقتی شماها (بگم یا نگم ) ,می نویسید . التماسام چه فایده داره؟ وقتی شماها ( بگم یا نگم ),منو میزنید ,وقتی شماها , از وقتی بر ما حکومت کردید ,بجامون فکر میکنید . من مزدور نیستم (اونجوری که جاسوساتون میگن)  … اقایون …نه گندمی دزدیدم ,ونه مورچه ای کشتم ,و به عمرم کلانتری نرفتم  .اقایون محترم …تو محله مون کوچیک و بزرگ منو میشناسن . بچه ها منو می شناسن ,  و درختا و کبوترا  … نمازامو به وقت میخونم ,از هیچ خطبه جمعه ای نگذشتم , و بغیر سینه زنم هیج حرامی را نمیشناسم . از ربع قرنی ایست که من به رکوع و سجود مشغولم , به برخیزستن و نشستن , پشت سر امام ... مشغولم . و اینطوری 20سال گذروندم . تو طویله ی چارپایان زندگی  میکنم , مثه چارپایان میخورم , مثه چار پایان می خوابم , مثه چاریایان می شاشم , مثه دونه ای تو تسبیح امام می چرخم و مثه طوطی حرفاشو تکرار میکنم .  نه عقلی دارم , نه سری , نه پایی ... از ریشش وبا رو استنشاق میکنم و سل را از استخوانهایش, و 20 سال گذروندم .  مثه یه مشت کاه , رو فرش قرمز رنگش انباشته شدم . هر جمعه با خطبه ای جان سوز سیلی میخورم و قواعد بیان رو , و قصیده های از بین رفته را قورت میدهم , x شعراشو قورت میدم .
20 سال  و من - اقایون-  در اسیابی می چرخم که هیچ چیزی ارد نکرد ,مگر x شعری .  اقایون  ... با این چاقویی که میبینید , بش طعنه زدم … بش طعنه زدم…  تو سینش , تو گردنش ,  توعقل متعفنش .  بش طعنه زدم , به اسم خودم واسم  میلیونها  چهارپا - اقایون -  میدونم که جنایتم حکمش اعدامه ,  ولی ... کشتمشون همه جیرجیرکایی که تو تاریکی می نوازن و اونایی که رو پیاه روای رویا خوابیدن , کشتم ...  همه باکتریایی که تو باغچه اسلام رخنه کردند , همه اونایی که ازمغازه اسلام روزی میطلبند .کشتم ... همه اونایی  که از هزار ساله ,  با حرف زدن زنا میکنن…

ترجمه ...  نزار قبانی قصیده الاستجواب 

۱ نظر:

پریسا گفت...

amazing poem
amazaing bahar
my amazing friend

Free Counter and Web Stats