(کی امامو [امام را] کشت؟) کاراگاها اتاقم رو پر کردن … (کی امامو کشت؟ ) کفشای سربازا رو گردنم فشار میاره…( کی امامو کشت؟) کی به این درویش طعنه زد؟ و جبه و عمامه و تسبیح شیکش را از هم درید؟ اقایون…ناخنامو (برای جستجوی حقیقت ) از جا نکنید ,همیشه حقیقت در جسد مقتول نهفته است …( کی امامو کشت؟ ) سربازا با تسلیحات کامل وارد میشن ,سربازا با تسلیحات کامل خارج می شن ... پرونده … ضبط صوت …تصویر بردار …اقایون …. اقایون … حرفهای من چه فایده داره؟ وقتی شماها (بگم یا نگم ) ,می نویسید . التماسام چه فایده داره؟ وقتی شماها ( بگم یا نگم ),منو میزنید ,وقتی شماها , از وقتی بر ما حکومت کردید ,بجامون فکر میکنید . من مزدور نیستم (اونجوری که جاسوساتون میگن) … اقایون …نه گندمی دزدیدم ,ونه مورچه ای کشتم ,و به عمرم کلانتری نرفتم .اقایون محترم …تو محله مون کوچیک و بزرگ منو میشناسن . بچه ها منو می شناسن , و درختا و کبوترا … نمازامو به وقت میخونم ,از هیچ خطبه جمعه ای نگذشتم , و بغیر سینه زنم هیج حرامی را نمیشناسم . از ربع قرنی ایست که من به رکوع و سجود مشغولم , به برخیزستن و نشستن , پشت سر امام ... مشغولم . و اینطوری 20سال گذروندم . تو طویله ی چارپایان زندگی میکنم , مثه چارپایان میخورم , مثه چار پایان می خوابم , مثه چاریایان می شاشم , مثه دونه ای تو تسبیح امام می چرخم و مثه طوطی حرفاشو تکرار میکنم . نه عقلی دارم , نه سری , نه پایی ... از ریشش وبا رو استنشاق میکنم و سل را از استخوانهایش, و 20 سال گذروندم . مثه یه مشت کاه , رو فرش قرمز رنگش انباشته شدم . هر جمعه با خطبه ای جان سوز سیلی میخورم و قواعد بیان رو , و قصیده های از بین رفته را قورت میدهم , x شعراشو قورت میدم .
20 سال و من - اقایون- در اسیابی می چرخم که هیچ چیزی ارد نکرد ,مگر x شعری . اقایون ... با این چاقویی که میبینید , بش طعنه زدم … بش طعنه زدم… تو سینش , تو گردنش , توعقل متعفنش . بش طعنه زدم , به اسم خودم واسم میلیونها چهارپا - اقایون - میدونم که جنایتم حکمش اعدامه , ولی ... کشتمشون همه جیرجیرکایی که تو تاریکی می نوازن و اونایی که رو پیاه روای رویا خوابیدن , کشتم ... همه باکتریایی که تو باغچه اسلام رخنه کردند , همه اونایی که ازمغازه اسلام روزی میطلبند .کشتم ... همه اونایی که از هزار ساله , با حرف زدن زنا میکنن…
ترجمه ... نزار قبانی قصیده الاستجواب
20 سال و من - اقایون- در اسیابی می چرخم که هیچ چیزی ارد نکرد ,مگر x شعری . اقایون ... با این چاقویی که میبینید , بش طعنه زدم … بش طعنه زدم… تو سینش , تو گردنش , توعقل متعفنش . بش طعنه زدم , به اسم خودم واسم میلیونها چهارپا - اقایون - میدونم که جنایتم حکمش اعدامه , ولی ... کشتمشون همه جیرجیرکایی که تو تاریکی می نوازن و اونایی که رو پیاه روای رویا خوابیدن , کشتم ... همه باکتریایی که تو باغچه اسلام رخنه کردند , همه اونایی که ازمغازه اسلام روزی میطلبند .کشتم ... همه اونایی که از هزار ساله , با حرف زدن زنا میکنن…
ترجمه ... نزار قبانی قصیده الاستجواب
۱ نظر:
amazing poem
amazaing bahar
my amazing friend
ارسال یک نظر