و اکنون، هم پا به پای جنبش سبز و مسالمت جویانهی مردم رشید ایران، با صدایی نوبر آواز میدهد که:
"تفنگت را زمین بگذار که من بیزارم از دیدار این خونبار ناهنجار".
متن ترانه:
تفنگت را زمین بگذارکه من بیزارم از دیدار این خونبارِ ناهنجار
تفنگِ دست تو یعنی زبان آتش و آهن من اما پیش این اهریمنیابزار بنیانکن
ندارم جز زبانِ دل دلی لبریزِ از مهر تو ای با دوستی دشمن
زبان آتش و آهن زبان خشم و خونریزی است زبان قهر چنگیزی است
بیا، بنشین، بگو، بشنو سخن، شایدفروغ آدمیت راه در قلب تو بگشاید.
برادر! گر که میخوانی مرا، بنشین برادروارتفنگت را زمین بگذار
تفنگت را زمین بگذار تا از جسم تواین دیو انسانکش برون آید.
تو از آیین انسانی چه میدانی؟اگر جان را خدا داده است چرا باید تو بستانی؟
چرا باید که با یک لحظه غفلت، این برادر رابه خاک و خون بغلتانی؟
گرفتم در همه احوال حق گویی و حق جویی و حق با تو ست ولی حق را
ـ برادر جان ـبه زور این زبان نافهم آتشبارنباید جست...
اگر این بار شد وجدان خوابآلودهات بیدارتفنگت را زمین بگذار...
فریدون مشیری
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر